راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 594 ) بررسی وضعیت اقتصاد دانان ایرانی
برای بررسی اقتصاد دانان ایرانی بهترین راه این است که از شروع تحصیلات دانشگاهی آغاز کنیم؟
بهترین جمله در این باره را می توان از زبان دکتر مهدی فیضی ( استاد یار دانشگاه اقتصادی فردوسی مشهد ) شنید: اغلب دانشجویان اقتصاد از بد حادثه وارد این رشته شده اند.
شرایط شروع تحصیل چندان جالب نیست اگرچه متقاضی زیاد است بخصوص که در سالهای اخیر مشکلات اقتصادی در ایران به شدت عود کرده است.
مشکل از جایی شروع می شود که سیاست گذاران تحصیلات دانشگاهی در ایران خود اطلاعات کاملی از این رشته ندارند؟
بعد از کنکور داوطلبان هر سه گروه دیپلمه علوم انسانی علوم تجربی و علوم ریاضی می توانند در این رشته شرکت کنند؟
لذا 99 درصد دانشجویان پذیرفته شده در این رشته نمی دانند با چه درسی و چه رشته ای سرکار دارند بیشتر فکر می کنند با یک رشته نظری حفظی و علوم انسانی روبرو هستند درسی آسان ساده و راحت ؟
در حالیکه رشته اقتصاد انتخاب اول آنها نیست حتی در ده یا بیست انتخاب اول آنها هم نیست در بسیاری مواقع انتخابهای بالای 130 به بعد است چون رتبه های اول انسانی به سمت رشته های حقوق و روانشناسی مدیریتی حسابداری غیره می روند و در آخر برای قبولی حتمی چند انتخاب مبادا را به این رشته اختصاص می دهند داوطلبان علوم تجربی هم اولین انتخابهایشان پزشکی و دندان پزشکی و رشته های وابسته است اخرین ها به اقتصاد می رسد و در علوم ریاضی هم اولین انتخابها علوم مهندسی و کامپیوتر هستند آخرین انتخاب به اقتصاد می رسد.
متاسفانه بندرت یک دانشجو پیدا می شود که انتخاب اولش از بین 150 انتخاب رشته اقتصاد باشد مگر آنکه از قبل علاقه وافر و اطلاعات کافی داشته باشد.
اما مشکل از جایی اغاز می شود که دانشجویان با اطلاعات مختلف و بدون پایه ریاضی و آمار در رشته اقتصاد یکباره مواجه می شوند با دروس ریاضی و آمار پیشرفته و تجزیه تحلیل ریاضی و آماری روبرو می شوند که غافلگیرانه است متاسفانه هر سال تعدادی از دانشجویان بخصوص دیپلمه های علوم انسانی در این رشته با مشکل مواجه شده و ترک رشته یا ترک تحصیل می کنند.
یا تا پایان تحصیل با مشکل روبرو هستند و دانشجویی موفقی نخواهند بود .
این دقیقا سخنان دکتر مرتضی افقه است از استادید اقتصاد دانشگاه اهواز می باشد.
این مشکل در کارشناسی ارشد هم دیده می شود اگر چه در دوره دکترا کمی وضع بهتر است اما بازهم دانشجویان پایه ضعیف ریاضی در این دوره هم در پردازش آمار و ریاضی مشکل دارند
مشکل بعدی دروس این رشته است که بیشتر واحدهای آن دروس قدیمی بوده و به روز نیستند این سخن من نیست جناب دکتر فیضی اعتقاد دارد مباحث مطرحی در دانشگاههای ما نظرایات روز این علم نیست ؟
دکتر فیضی که خود فارج تحصیل یک دهه اخیر از فرانکفورت آلمان است بهترین کسی است که می تواند در این مورد اظهار نظر کند.
مشکل اصلی اینجاست که ما اهمیت این رشته را درک نکرده ایم نه بخش خصوصی نه سیاستمدران نه دولت نه حاکمیت نه حتی آحاد کشور حتی دانشجویان این رشته هم باری به هر جهت اقتصاد خوان شده اند.
کدام بخش خصوصی حتی 100 شرکت بزرگ ایران برای بخش فروش یا تصیحح کار از استخدام کارشناسی محض اقتصادی استفاده می کنند؟
تقریبا این استفاده بخش خصوصی از فارغ التحیلان اقتصادی نزدیک به صفر است.
در حالیکه بزرگترین بازار کار در اروپا و آمریکا همین بخش خصوصی است؟
حتی کسب کارهای کوچک هم حداقل از مشورت اقتصاد دانان مکرر استفاده می کنند.
این مشکل در ایران سابقه تاریخی دارد حتی محمد رضا شاه هم نظرایات اقتصاد دانان مزخرف می دانست .
در دولتهای بعد از انقلاب هم همین مشکل به شکل وافر به چشم می خورد .
تنها کسی که بعد از انقلاب نظرات او در دولت مجلس و انقلاب پذیرفته شد مرحوم عالی نسب بود که توانست دوره جنگ اقتصاد ایران ( بدون ورشکستگی ) سالم به پایان برساند.
مشکل تنها به طلقی عامه از اقتصاد دانان باز نمی گردد .
کیفیت فارغ التحصیلان این رشته هم محل بحث است دانشجویان ضعیف نمرات ناپلئونی و عدم تجربه کاری بزرگترین صدمات به این رشته زده است
اقتصاد همانند رشته های علوم تجربی و مهندسی نیاز به طی کردن دوره کارورزی و انترنی دارد.
نیاز به تجربه و سابقه کاری و تجزیه تحلیل داده ها اقتصادی بروز فقط می تواند از طریق علاقه دانشجو ناشی شود در غیر اینصورت فارغ التحصیلی صرف نمی تواند برای کشور کارشناس ارشد و یا دکترای اقتصاد متبحر تربیت کند.
لذا نتیجه همین می شود که می بینیم یک موضوع ساده را بسیار متفاوت و حتی متضاد تحلیل و نسخه می دهند.
هر کسی بر اساس علایق سابقه درسی تحصیلی و اساتید خود اظهار نظر می کند.
بیشتر اقتصاد خوانده های ما لیسانس متفاوت یا کارشناسی ارشد غیر هم رشته دارند بسیاری از علوم انسانی دیگر کارشناسی دارند در ارشد اقتصاد می خوانند یا حتی کارشناسی ارشد متفرقه هم زیاد پیدا می شود کمتر دانشجوی می توان یافت که هر سه دوره را اقتصاد خوانده باشد .
نتیجه این عدم راه حل واحد سوء استفاده سیاست مردان شده است هم از حساب کردن روی سخن اقتصاد دانان خود داری می کنند هم از بکار گیری هم از استخدام در پست های حساس.
لذا تنها راه حل برای فارغ التحصیلان دکترا در این رشته شغل آموزشی است.
این عدم بکار گیری و عدم اعتماد موجبات ضرر زیان عظیم به کشور شده است.
هیچ کارشناس اقتصادی مطرح و مطمئن در هیات دولت وجود ندارد در مذاکرات برجام وجود نداشت در مجلس و طرح لوایح هم چنین است.
تنها مدتی آقای خان دوزی در مجلس حضور داشت که به دولت رفت ودر آنجا همرنگ دیگران شد.
البته مقصود من از کارشناس مطرح فرد حاذقتر و مطلع تر از فعلیت دولت است؟
متاسفانه در فهرست 2538 کارشناس اقتصادی دنیا فقط سه نام ایرانی دیده می شود از لحاظ استناد علمی
که هر سه هم در خارج از کشور تدریس می کنند .
مشکل بعدی سطح تدریس و تحصیل متفاوت در دانشگاههای ایران است آنچه که در 160 فارغ التحصیل دانشگاه تهران و دانشکاه شریف دیده می شود حتی با سایر دانشگاههای تهران فاصله بسیار زیاد دارد.
مشکل اساسی اقتصاد در دانشگاههای ایران اساتید نچندان مرتبت یا کم اطلاع است بخصوص در شهرستانها.
اگرچه بعضی از دانشجویان علاقه مند و فعال بصورت فردی مطالعه بالای دارند اما اغلب 4000 عدد فارغ التحصیل سالانه کارشناسی ایران در حد ناپلئونی درس می خوانند و نمرات 90 درصد فقط برای پاس کردن واحد است.
سطح تحلیل موضوعات اقتصادی هم بسیار نازل است و بازدهی این همه سرمایه وقت شده یک لیسانس کم اطلاع که نه می تواند برای بخش خصوصی کارکند نه برای خودش فقط می تواند یک کارمند دون پایه باشد برای دولت یا معلم آموزش و پرورش
به طبع بخش خصوصی هم برای این کارشناس ارزشی قائل نیست.
مشکل وقتی حاد تر می شود که اقتصاد خوانده ها اصلا دیگران قبول ندارند یا کمتر قبول دارند
هیچ گونه هماهنگی بین دانشکده های اقتصادی کشور وجود ندارد مگر آنچه وزرات علوم بخش نامه می کند.
بیشتر واحدهای پاس شده نتیجه تدریس یک کتاب یا بخشی از یک کتاب و حتی در بسیاری مواقع جزوه استاد مربوطه است ؟
متون درسی هم بیشتر کپی برداری از چهل سال پیش اقتصاد لیبرالی است که بدون تجزیه و تحلیل کارشناسانه عرضه می شود حتی اختلاف بین نظرات علمای اقتصادی هم بررسی نمی شود دانشجو فقط باید آنچه مطرح شده بپذیرد با دیکتاتوری کامل استاد در متن در نحوه تدریس و در پایان نامه و حتی موضوع پایان نامه هم دیکته می شود بیشتر هم اقتصاد کلان دانشجو هم یاد می گیرد نمره می خواهی باید تمکین کنی؟
مطرح کردن نظرات اقتصادی اسلامی یا غیر از کتاب و جزوه هم جرم عظیمی است در بسیاری از مواقع اساتید نظرات مخالف را بر نمی تابند.
لذا روح مرده ای بر کلاس حکم فرما است دو سال آخر هم کرونا کلاسها را مجازی کرد وضع بدتر و ضعیف تر هم شد.
اگر چه کلاسهای فعال با روح بشاش تحقیق هم وجود دارد اما بیشتر در اقلیت هستند.
تحقیق و پایان نامه هم شده کپی برداری یا سفارش به دانشجویان مرحله بالاتر با وجوه مالی نیمه مکفی.
تحقیق آماری هم منحصر شده به داده های آماری مرکز آمار و بانک مرکزی کار خیلی ساده است با پول می توان فارغ التحصیل شد .
مشکل اطلاعات هم با ترجمه متون خارجی قابل حل است.
حالا از این فارغ التحصیل انتظار حل مشکلات عظیم اقتصاد را داشتن خیلی ثقیل است.
کارشناسان اقتصادی فصل الخطاب نیستند در حاشیه هستند حتی در وزراتخانه های اقتصادی نور چشمی ها و سیاسیون تصمیم گیرنده هستند.
بسیاری از سمت ها بر اثر اجبار چارت سازمانی یا سابقه باید اقتصاد خوانده داشته باشند یا از رشته های مشابه استفاده می شود یا یک شخص ضعیف مطیع منصوب می شود.
مشکل بسیار حادی هم در کشور وجود دارد و آن فرهنگ ضعیف تشخیص و انتخاب مسئولان حکومتی است.
انتخاب یک کارشناس اقتصادی در اروپا و آمریکا بسیار سخت و طولانی است در حالیکه دست آنها بسیار باز تر از ما است .یک مسئول بانک مرکزی باید هم تحصیل کرده اقتصاد و رشته های مشابه باشد باید باشد تجربه کاری در تمام مشاغل مربوطه باید داشته باشد ارجحیت سابقه کار در بخش خصوصی است سابقه تدریس به عنوان امتیاز تنها قابل قبول است حتی داشتن دکترا هم ملاک عمل نیست. ( ما مدرک پرست هستیم دنیا اینگونه نمی اندیشد )
نگاهی به انتخاب جروم پاول رئیس فدرال رزرو آمریکا نشان می دهد ( رئیس بانک مرکزی آمریکا ) که چقدر نقش سابقه مهم است در انتخاب یک مسئول کار کشته و مبرز
سابقه کار او 8 سال مدیر دارایی و سهام سرمایه گذاری یک شرکت به عهده داشته 2 سال محقق مالی فدرال ایالتی بوده 3 سال معاونت مالی وزیر بوده در خزانه داری در جوانی هم 6 سال وکیل بانکداری بوده در عین حال خود کسب کار مستقل هم داشته تنوع تجربایات همراه با نکته سنجی مالی در حالیکه او پس از چهل سال تنها مسئول فدرال رزرو آمریکا است که دکترا ندارد. با 64 سال سن و عضو هیچ کدام از دو حزب آمریکا نیست اما هم کمیته مالی سنا با اکثریت 22 رای او را پذیرفت هم مجلس سنا هم کنگره با اکثریت به انتخاب و انتخاب مجدد او رای دادند.
اینجا مشخص می شود.
نقش تجربیات پر رنگ تر از تدریس پر رنگ تر از تحصیل پر رنگ تر از رابطه و پر رنگ تر از وابستگی جناحی و حزبی است او کسی است که کشتی مالی آمریکا را در کرونا و بحران مالی آن و همینطور بحران جنگ اوکراین و تبعات اقتصادی آن برای آمریکا هدایت کرده
نقش او نه تنها در آمریکا که در دنیا هم برجسته است وقتی سخنرانی می کند قیمت سهام شرکت های بزرگ جابجا می شوند در حالیکه او فقط پیش بینی خود از آینده را مطرح می کند
حالا ببینید مدارک تحصیلی او مهندسی دریایی و حقوق بوده .
یا کریستین لاگارد 63 ساله رئیس بانک مرکزی اروپا که او هم تجربیات متعددی دارد یا ریس سابق بانک مرکزی اروپا ماریو دراگی ایتالیایی با 70 سال سن در راس بانک مرکزی قرار گرفت پس نقش تجربه در این سمت های مالی بسیار اساسی است
من حتی سوابق چهار رئیس بانک مرکزی را در دنیا چک کردم نقش سابقه و تجربه بسیار اساسی است در واقع دنیا این سمت به راحتی در اختیار هر کسی قرار نمی دهد .نگاهی به رئیس بانک مرکزی انگلستان اندروجان بیلی 63 ساله با 40 سال سابقه کار و رئیس اسبق این بانک سروین کینگ متولد 1948 با 38 سال سابقه و نویسنده کتاب پایان کمیاگری پول و همین طور فرانسوا ویلروی دوگالاو رئیس بانک مرکزی فرانسه با 65 سال سن و تجربیات بیش از چهل سال سابقه تازه جوانترین رئیس بانک مرکزی فقط در آلمان داشتیم آن هم با 55 سال سن آقای جنزویدمان که خود اعجوبه مدیریت مالی است و به عنوان نامزد ریاست بانک مرکزی اروپا و حتی بانک جهانی و صندوق بین المللی مطرح بود و در آخر نگاهی به کریستا لینا کنور کیوای ( جنورجیوا ) 65 ساله رئیس صندوق بین المللی پول نشان می دهد
که غرب یک درصد اغماض برای این سمت قائل نیست؟
حالا نگاهی به انتخاب آقای صالح آبادی در دولت سیزدهم نشان می دهد ما چقدر موضوع را ساده گرفته ایم هنوز هم این سادگی ادامه دارد جناب فرزین خود را مرهون سیستم بانکی می داند و تجربه آزاد ندارد لذا دست پخت او چنان سنگین خواهد بود و هست که سابقه ندارد ( آوار ورشکستگی )
در ایران به نقش سابقه توجه زیادی نمی شود بخصوص تجربیات در بخش غیر دولتی و غیر دانشگاه این یک سویه نگری سبب شده تا یک مسئول اقتصادی یا مالی آنچه که باید باشد نیست؟
دانشجوی سرکوب شده بیشتر انزوا می طلبد تا ارتباط استاد هم خارج از این گزینه نیست
طی یک تحقیق آمریکایی کانادایی در بین مهاجران ایرانی اغلام شد که بیشتر ایرانیان مهاجرت کرده از هم وطنان خود دوری اختیار می کنند.
علاقه ای به ارتباطات کمتر از سایر ملل دارند.
اگرچه در داخل هم ما این مشکل داریم یکی از عوامل مهاجرت در ایران عدم تشکل های تخصصی دانشجویی صنفی است دکترها با هم ارتباط ندارند بیشتر دو یا سه نفری است تا 50 تا دویست نفری بیشتر بین هم شهری ها یا هم قومی ها است تا روابط دوستانه و علمی همفکری کارانه حتی بین پزشکان هم این ارتباط کمتر دیده می شود.
دیده شده که انجمن های علمی خیریه و حتی قومی تخصصی بسیار به همگرایی ملی و شادابی ارتباطات فارغ التحصیلان کمک کرده اما در ایران این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
لذا ما در ایران کمتر انجمن علمی داریم کمتر انجمن های تخصصی داریم اگرچه مشکل اقتصادی و قلت درآمد خود یکی از عوامل عدم تشکیل چنین تشکل های است اگرچه مشکلات گرفتن مجوز گروهی انجمنی هم خود یکی از هفت خوان رستم است.
البته ناشکری نباید کرد در ایران چند انجمن اقتصادی و موضوعی داریم مانند انجمن اقتصاد دانان ایرانی و غیره اما جلسات منظم ندارند بیشتر اینترنتی هستند موضوعات اشتراک گذاری شده ندارند کار جمعی کمتر دیده می شود جلسات حضوری هم نایاب.
بیشتر راکد یا نیمه فعال هستند.
راه حل های اساتید ایرانی شاغل به تدریس در خارج از کشور هم مانند طبابت از راه دور است که کمتر به هدف می خورد.
اساتید خارج کشور در جو روانی فکری داخل تنفس نمی کنند .
آنان بیشتر در فضای خارج از کشور سیر می کنند و گمان دارند اقتصاد در ایران هم شباهت ماهوی با محل کارشان دارد.
کمتر اساتید ایرانی با هم ارتباط منظم کاری فکری علمی و راه حلی دارند .